هنگاهی که تصمیم نهایی خودم را برای یک مورد مهم زندگیم گرفتم، ترکیبی از هیجان و استرس تمام وجودم را فرا گرفت. چرا که این تصمیم، یک ماجراجویی قابل توجه، پر از چالش، یادگیری و اتفاقات پیش بینی نشده در ادامه راه با خودش برایم به همراه میآورد.
داستان من فقط درباره مهاجرت کاری به آلمان نیست؛ میخواهم با شما در مورد مواجه شدن با یک فرهنگ جدید، مواجه شدن با هزارتوی قانونی مهاجرت، و در نهایت رشد شخصی من است که با جهشی بزرگ در زندگی من همراه شد.
هنگامی که برای اولین بار به فکر مهاجرت به آلمان افتادم، همه چیز برایم همانند یک رویای دور از دسترس به نظر میرسید؛ فکر اینکه در یکی از کشورهای دارای قویترین اقتصادهای اروپا و جهان بتوانم کاری پیدا کنم، بسیار فریبنده و در عین حال دلهره آور بود. کار کردن در کشوری که قطب تکنولوژی است برایم شبیه به هیچ چیز دیگری نبود.
اما با وجود این جذابیتها، کل مسیر برایم مبهم و ناشناخته بود؛ دقیقا نمیدانستم چه چیزی انتظارم را میکشد و باید قدم در چه مسیری بگذارم؟ اینها تعدادی از افکار بیشماری بود که در آغاز این سفر در ذهنم جولان میدادند!
با همه این عدم قطعیتها، من پا در این مسیر گذاشتم و در این مقاله میخواهم برای شما از تجربیات خودم بگویم تا شاید اندکی احتمالا بتوانم کلاف پیچیده ذهن شما را کوچکتر یا باز کنم.
مسیر دریافت جاب آفر در آلمان
تصمیم من برای پا گذاشتن به مسیر دریافت ویزای کاری آلمان از آرزوهای دیرینه من گرفته شد. آلمان برای من همیشه به عنوان کشوری با استانداردهای بالای کار و زندگی و به عنوان سرزمین فرصتها شناخته میشد.
گشت و گذار در بازار کار آلمان
من با تحقیقات زیادی در خصوص بازار کار آلمان شروع به پا گذاشتن در این مسیر کردم. خیلی زود متوجه شدم که برخی از مشاغل در آلمان، تقاضای زیادی دارند؛ مشاغلی در زمینههای مهندسی، فناوری اطلاعات، نرم افزار و برنامهنویسی، فروش و بازاریابی و مراقبتهای بهداشتی. من تمرکز خودم را بر دریافت جاب آفر آلمان با تکیه بر مهارتها و رصد فعالیتهای شرکت های مختلف گذاشتم. البته که در شرایطی بودم که میتوانستم از مزایای جاب سیکر آلمان نیز استفاده کنم، اما ترجیحم این بود که یک پیشنهاد شغلی معتبر دریافت کرده و پس از آن برای ویزا اقدام کنم.
البته میزان این تقاضا در مناطق مختلف آلمان متفاوت است. مثلا شهرهایی مثل برلین، مونیخ و هامبورگ هر کدام فرصتهای متمایزی دارند؛ هر کدام از لحاظ صنعتی نیز شرایط منحصر به فردی را ارائه میدهند. مثلاً متوجه شدم که برلین، بهشتی برای استارتاپها و صنایع خلاق است در حالیکه مونیخ، در زمینه مهندسی و فناوری پیشتاز است.
من سعی کردم تا برنامههای شغلی خودم را متناسب با این خواستههای بازار تنظیم کنم؛ بر پلنهایی تمرکز کردم که با مهارتها، تجربه، تخصص و مهمتر از همه علاقه من تطبیق بیشتری داشت.
البته که چالشهای زیادی انتظارم را میکشید؛ بارها و بارها ریجکت شدم و پاسخ منفی از کارفرماها شنیدم. اما واقعاً هر شکست در این فاز برای من یک تجربه ارزشمند به همراه داشت. من رویکردم را با توجه به این شکستها، اصلاح کرده و تلاش کردم تا شبکهسازی را به شکل صحیحش انجام دهم.
بله، طبق انتظار خودم، نتایج مثبت آرام آرام خودشان را نشان دادند. دیدن اولین پاسخ مثبت از سمت اولین کارفرما در مونیخ، پس از آن همه سختی واقعاً برایم دلنشین بود!
انطباق با انتظارات صنعت
یکی از درسهای کلیدی که آموختم، اهمیت انطباق من و مهارتهایم، با انتظارات خاص صنعت آلمان بود. این موضوع نه تنها به معنی نشان دادن مهارتهای فنی من، بلکه به مفهوم درک فرهنگ کار آلمان است؛ فرهنگ کاری در آلمان، به دقت، وقت شناسی و تعهد اهمیت بالایی میدهد.
پس از فهم این موضوع، پلنها و مصاحبههایم را هدفمندتر ساختم. پیشرفت برای من، زمانی خودش را نشان داد که اولین پیشنهاد کاری و اولین پاسخ مثبت را دریافت کردم. این یک لحظه شادی خالص برایم بود. همانطور که گفتم، آن پوزیشن شغلی مربوط به شرکتی در مونیخ بود؛ در شرکتی که پیشتاز نوآوری در یک حوزه صنعتی بود.
احساس میکردم این شغل کاملاً متناسب با من است، و در آن میتوانم به طور حرفهای رشد کنم و همزمان فرهنگ پر جنب و جوش یکی از پویاترین شهرهای آلمان را تجربه کنم.
تجربه های فرهنگ و زبان کار آلمانی
من در بدو شروع به کارم، با اصطلاحی جذاب در فرهنگ کاری آلمانی آشنا شدم. اصطلاح “Feierabend“. جالب است بدانید که این اصطلاح آلمانی هیچ معادل انگلیسی ندارد. در یک مفهوم ساده این واژه را میتوان به “پایان روزِ کاری” ترجمه کرد. جالب است بدانید که این واژه به تنهایی خود نشانه میزان اهمیت آلمانی ها به تعادل میان کار و زندگی دارد.
اگر بخواهم آن را بیشتر توضیح دهم، در فرهنگ آلمانی این واژه به زمانی اشاره دارد که فرد به ساعت کاری خود در طول روز پایان داده، و به سراغ زندگی شخصی، استراحت یا تفریح خود میرود.
این جدایی کار و زندگی شخصی برای آلمانیها، با تجربیات قبلی من کاملاً متفاوت بود. من قبلا شرایطی را تجربه میکردم که ساعات کاریم حتی به عصر و شبها و پایان هفتهها نیز کشیده میشد. اما در آلمان وقتی ساعت کاری خاموش میشود، واقعاً دیگر نباید زمانی را به کار تخصیص دهید.
جنبه دیگری که در آلمان برای من جذابیت داشت، صراحت در ارتباط بود. آلمانی ها تمایل دارند در تعاملات حرفهای و کاری خود، رویکرد ساده و صریح به دور از هر گونه تعارف و تملق داشته باشند. به وضوح بعد از مدتی مشاهده کردم که بکارگیری این رویکرد در کار، منجر به حل مساله و تصمیم گیری کارآمدتر میشود.
نقش مهارتهای زبانی در محیط کاری آلمان
درست است که در محل کار جدید من در مونیخ، در درجه اول از زبان انگلیسی استفاده میشد، اما دانستن و تسلط بر زبان آلمانی بسیار ارزشمند بود. یادگیری تدریجی زبان آلمانی به من کمک کرد تا تعاملات روزمرهام با همکاران را بهبود بخشیده و تفاوتهای ظریف فرهنگ محل کار آلمانی با ذهنیات قبلی خودم را نیز بهتر درک کنم.
من شبها در کلاس های زبان آلمانی شرکت میکردم که برایم چالش برانگیز اما بسیار مفید و راهگشا بود. همانطور که مهارت زبانی من افزایش مییافت، اعتماد به نفس بیشتری هم برای شرکت در امور اجتماعی محل کار، نظیر گفتگوهای معمولی در طول ناهار و… پیدا میکردم.
در ادامه لازم میدانم که کمی بیشتر در مورد تجربیاتم در مراحل درخواست ویزا و چالشهای آن نکاتی را با شما در میان بگذارم.
فرآیند درخواست ویزای کاری آلمان
دریافت یک پیشنهاد شغلی معتبر، برای من تازه حکم اول راه را داشت. گام مهم بعدی، اخذ ویزای کار بود؛ فرآیندی که به نظر من هم پیچیده و هم جذاب بود. من بر روی دریافت بلوکارت اتحادیه اروپا تمرکز کردم. این گزینه، اجازه اقامت را برای اتباع غیراتحادیه اروپا فراهم میکند که برای شرایط کاری من ایدهآل بود.
اما روند درخواست این ویزا، دقیق و شفاف بود. در ابتدا باید مدارکی را جمع آوری میکردم که مهمترین آنها قرارداد کاری و مدارک تحصیلی بود. در طول این فرآیند، من اهمیت توجه به جزئیات را به خوبی درک کردم؛ هر سند و فرم باید به طور دقیق و به درستی تکمیل میشد. کلاً باید بدانید که بروکراسی اداری در آلمان به سختگیری معروف است و ارائه هرگونه اطلاعات اشتباه یا مبهم، میتواند منجر به تاخیر یا شکست در روند صدور ویزای شما شود.
یکی از چالشهایی که در این مسیر با آن مواجه شدم، دوره انتظار بود. دورهای که توام با انتظار، عدم قطعیت و ابهام فراوانی است و استرس و اعصاب خوردی زیادی برای من به همراه داشت. برای اینکه شما کمتر دچار این چالشها شوید پیشنهاداتی برایتان دارم:
- شروع زودهنگام داشته باشید: به محض اینکه پیشنهاد شغلی داشتید، فرآیند درخواست ویزا را شروع کنید. هر چه زودتر شروع کنید نتایج سریعتر به سمت شما میآیند.
- دقیق باشید: تک تک اسناد و فرمها را دوباره و به دقت بررسی کنید؛ اطمینان حاصل کنید که همه اطلاعات به روز بوده و شرایط خاص ویزای مورد نظر شما را برآورده میکنند.
- در صورت نیاز به دنبال کمک و راهنمایی باشید: از راهنمایی و کمک گرفتن دیگران فرار نکنید. این کمک میتواند از جانب کارفرمای شما، از طرف یک کارشناس یا وکیل مهاجرتی یا شخصی باشد که این مسیر را شخصاً طی کرده است. این کمکها واقعاً میتوانند روند دریافت ویزای شما را به میزان قابل توجهی تسریع ببخشند. در این رابطه من کمکهای زیادی از موسسه بهادرانیان دریافت کردم که به خوبی راهگشای مسیر مهاجرت کاری من شدند.
- صبور بمانید: این فرآیند ممکن است چندین ماه به طول بینجامد. صبور باشید و وضعیت درخواست خود را مرتباً پیگیری کنید.
خوشبختانه پس از گذشت چند ماه، ویزای کاری من با موفقیت تایید شد و من قدم در مسیری گذاشتم که مبهم اما بسیار جذاب و زیبا بود.